- عمه زینب ؟
# جانم عزیزم
- عمو عباسم کجاست ؟
# عزیزکم! عمو رفته پیش خدا
- عمه
# جانم ؟
- خونه ی خدا بالای نیزه هاست ؟!!!
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
عکس/ جشن میلاد حضرت زینب(س)در حرم حضرت رقیه (س) | 0 | 218 | iranteam |
رجز شکرلله که سنی نشدم | 1 | 316 | mohamadamin4148 |
درد دل با امام زمان(عج) | 6 | 1147 | moeen |
- عمه زینب ؟
# جانم عزیزم
- عمو عباسم کجاست ؟
# عزیزکم! عمو رفته پیش خدا
- عمه
# جانم ؟
- خونه ی خدا بالای نیزه هاست ؟!!!
در آستانه شهادت جانگداز عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها، هزاران نفر از شیعیان و ارادتمندان به ساحت مقدس حسینی در قالب کاروان عزاداری از کشورهای ایران، عراق و... توسط دفتر بزرگ احیاگر شعائر حسینی حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی و به همت هیئت خدمت رسانی کاروان «ولاء، فداکاری و فتح» سازماندهی و به شهر دمشق عازم شدند.
این زائران با وجود خطرات در حرم مطهر حضرت زینب کبری سلام الله علیها حضور یافتند تا در روز عزای اسوه صبر و ایثار جهت تسلی قلب داغدارحضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در حرم مطهر آن حضرت به عزاداری و اقامه شعائر حسینی بپردازند و به همه بدخواهان و مغرضان به ساحت مقدّس اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام اعلام کنند که دست از حمایت خاندان رسالت بر نمی داریم و نمی گذاریم اماکن مقدسه آل الله، خصوصاً مرقد مطهر حضرت زینب کبری سلام الله علیها و حضرت رقیه بنت الحسین سلام الله علیهما هیچگاه خالی از زوار باشد.
شایان ذکر است عزاداران زینبی به محض ورود به شهر دمشق مورد استقبال اعضای دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی شیرازی مدظله العالی قرار گرفتند و بنابر گزارش روابط عمومی دفتر مرجع عالیقدر در سوریه، این کاروانها در مدت اقامتشان در دمشق در دفتر مرجعیت سکنی و پذیرایی شدند.
عکس فوق متعلق به لحظه ورود کاروان زائران به حرم حضرت رقیه سلام الله علیهاست.
بعد از واقعه ی عاشورا که اسرای کربلا را از کنار قتلگاه عبور دادند چنین روایت شده است:
فرأین جثة بلا رأس فسقطن علیه و یکثرن البکاء و العویل. ترجمه: بدن بی سر را دیدند همه خود را (از شتران) به زمین انداختند و گریه و شیون را زیاد نمودند.
سکینه ، خون از گلوی پدر می گرفت و موی پریشان خود را رنگین می کرد.حضرت زینب سلام الله علیها اشک می ریخت و در این حال دختر صغیره را در دامن گرفته بود و با آستین پیراهن ، صورت دختر را گرفته بود که مبادا چشم آن معصومه به پیکر به خون آغشته پدر بیفتد.
اما آن دختر از آن عقل و شعوری که داشت می دانست که چه اتفاق ناگواری رخ داده و به چه علتی جلوی دیدگان او را می گیرند لذا فرمود: واگذارید مرا تا بوسه از جمال پدر بردارم... (1)
منبع: 1. ریاض القدس: ج 2، ص 324.
متاب ای ماه، متاب!
امـشـب ، غـمـگـیـن تـریـن مـاه ، آسـمـان دنـیـا را تـمـاشا می کـنـد... آسـمـان! چـه دلـگـیـری امـشـب؛ گـویـی غـمِ مـصـیـبـتـی بـه گـسـتـردگـی زمـیـن، قـلـبـت را می فـشـرد. امـشـب فـرشـتـه های سـیـاه پـوش، بـال در بـال هـم، فـوج فـوج بـه زمـیـن می آیـنـد و تـرانـه غـم می سـرایـنـد.
در و دیوار خرابه ، از انـدوه زینب بـر سـر و سـیـنـه می کـوبـنـد. امـشـب چـشـمه های آسـمان از گـریـه خـونـیـن زینب ، خـون می بارد و چـهـره زمـیـن از وسـعـت انـدوه، تـاریـک اسـت.
مـتـاب امـشـب ای مـاه ، مـتـاب! هـیـچ می دانـی امـشـب گیـسـوان پریشـانِ رقیه، بـه خـواب کـدامـیـن نـوازش رفـتـه اسـت؟ مـتـاب کـه دردهای آشـکـار بـسـیـار اسـت. مـتـاب کـه زخـم های بی شـمار بـسـیـار اسـت. مـتـاب کـه دل پر شـرار زینب (س) به شـراره جـدایـی نـازنـیـنـی دیـگـر، در سـوز و گـداز اسـت. مـتـاب کـه امـشـب خرابه شام، از داغ سه ساله گـل حسین، تـیـره تـرین خرابه دنـیـاسـت. مـتـاب امـشـب ای مــاه
غزل خداحافظی رقیه
یارب امـشـب چـه شـبـی اسـت. در و دیـوار فـرو ریـخـتـه ی ایـن خـرابـه، غـزل کـدامـیـن خـداحـافـظی را می سـرایـنـد؟ زینب (س)، ایـن بانوی نـور و نافله های نیمه شب، دسـتـی بـه آسـمان دارد و دسـتـی بـر سر رقیه ؛ بـخـواب عـزیـز بـرادرم!
بـاز هـم رقیه و گـریـه های شـبـانـه، بـاز هـم بـهـانـه بـابـا و بی قـراری هایـش، و این بـار شامیان چـه خـوب پـاسـخ بی قراریِ رقیه را می دهـنـد؛ سـر بـریـده سـیـد شـهـیـدان جـهان در کـنـار رقیه اسـت.
آن شـب، هـیـچ کـس تـوان جـدا کـردن رقیه را از سـرِ بابا نـداشـت. تـو بـا سـرِ بابا چـه گـفـتـی؟ چـشـم های پـدر، کـدامـیـن سـرود رفـتـن را بـرایـت خـوانـد کـه مـانـنـد فرشته ای سـبـک بال، از گوشه خرابه تـا عرش اعلا پـر کـشـیـدی و غـربـتِ خرابه را بـرای عمه بـه جـای نـهادی...
ما گمشدگانیم به عرفان رقیه
دلها شده محزون و پریشان رقیه
او دختر معصوم بود و خواهر معصوم
هم عمه معصوم ، نگر شأن رقیه
حاتم که بُوَد شهره آفاق سخایش
محتاج بوَد بر در احسان رقیه
پرچم زده در شام نماینده زینب
کنسولگری عشق شد ایوان رقیه !
گه سینه زند گاه کند ناله و افغان
این هیئت پرشور محبان رقیه
ذهنش بنمود عمه مظلومانه بگفتا
از جان خودم سیر شدم جان رقیه
رفتی ز برم ای به من غمزده مونس
دل خون شده چو لاله ز هجران رقیه
گوشوارۀ غارت شده ات را بگرفتم
شاید بخندد لب خندان رقیه *
رفتم به مدینه نکنم شادی و عشرت
پرسد ز من ار خواهر نالان رقیه
که ای خواهر زیبای من عمه به کجا رفت
آخر چه بگویم به عزیزان رقیه
گویم به دل ویران مکان شد به عزیزم
آمد پدرش در شب پایان رقیه
بگرفت به دامان سر خونین حسین را
آلوده به خون شد بله دامان رقیه
لبهای پدر بوسه زد و جان به رهش داد
بگریست بر او دیده مهمان رقیه
یک نکته درباره این شعر
شاعر در این ابیات به خوبی مدح حضرت رقیه (س) کرده است و هرکسی از خواندن این شعر زیبا لذت می برد؛ ولی باید نکته ای را درباره یکی از ابیات عرض کنیم تا درباره شخصیت حضرت رقیه سلام الله علیها شفاف سازی شود.
گوشوارۀ غارت شده ات را بگرفتم
شاید بخندد لب خندان رقیه
شاعر در بیت بالا به گونه ای بیان میکند که گویی دغدغه ی حضرت رقیه سلام الله علیها ، به غارت رفتن گوشواره ایشان است. این در حالیست که حضرت رقیه (س) در خاندان با کرامتی پرورش یافته بود و اهمیتی به مادیات نمیدادند. لذا غصه ایشان فقط به خاطر حضرت سیدالشهدا علیه السلام بود نه چیزهای دیگر.
بزرگان همیشه تذکر داده اند مبادا حضرت رقیه سلام الله علیها را به گونه ای معرفی کنید که مثلا ایشان به فکر گوشواره و گرسنگی و از این قبیل موارد بودند زیرا کاملا اشتباه است. این سه بیت چه زیبا این قضیه را در قالب شعر بیان کرده است:
خستم ولی خواب نمیخوام ... تشنم ولی آب نمیخوام
گشنم ولی شام نمیخوام .... سنگ از روی بام نمیخوام
من فقط بابا ، بابامو میخوام ... من فقط بابا بابامو میخوام
ان شا الله همه ما علی الخصوص شاعران اهل بیت علیهم السلام به این نکته ای که به نقل قول از علما و بزرگان دین نقل شد توجه کنیم و خدایی نکرده حرفی نزنیم که موجب پاییین آوردن شخصیت باعظمت حضرت رقیه بنت الحسین علیهما السلام شود.
عاشـورا تقسـیم وظایف کرد حســین ،
امامت با سجاد
اسـارت با زینب
شـهادت با رقیه ؛
و اینگونه حفظ شـد اسـلام ناب!
در آستانه شهادت جانگداز عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها، هزاران نفر از شیعیان و ارادتمندان به ساحت مقدس حسینی در قالب کاروان عزاداری از کشورهای ایران، عراق و... توسط دفتر بزرگ احیاگر شعائر حسینی آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی سازماندهی و به شهر دمشق عازم شدند.
این زائران با وجود خطرات بسیار در حرم مطهر حضرت زینب کبری سلام الله علیها حضور یافتند تا در روز عزای اسوه صبر و ایثار جهت تسلی قلب داغدارحضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در حرم مطهر آن حضرت به عزاداری و اقامه شعائر حسینی بپردازند و به همه بدخواهان و مغرضان به ساحت مقدّس اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام اعلام کنند که دست از حمایت خاندان رسالت بر نمی داریم و نمی گذاریم اماکن مقدسه آل الله، خصوصاً مرقد مطهر حضرت زینب کبری سلام الله علیها و حضرت رقیه بنت الحسین سلام الله علیهما هیچگاه خالی از زوار باشد .
شایان ذکر است عزاداران زینبی به محض ورود به شهر دمشق مورد استقبال اعضای دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی شیرازی مدظله العالی قرار گرفتند و بنابر گزارش روابط عمومی دفتر مرجع عالیقدر در سوریه، این کاروانها در مدت اقامتشان در دمشق در دفتر مرجعیت سکنی و پذیرایی خواهند شد.
ya zeinab ! for you we are all abbas
کُلنا عَباسکِ یا زینَب !
سؤال: آیا حضرت زینب سلام الله علیها به شهادت رسیدند یا به مرگ طبیعی از دنیا رفتند؟
جواب آیت الله العظمی سید صادق شیرازی:
نظر مرحوم آیت الله العظمی حاج آقا سید محمد شیرازی بر این بود که حضرت زینب کبری سلام الله علیها توسط عوامل یزید مسموم شدند و به شهادت رسیدند، و این مطلبی است صحیح و دور از روش و رفتار خائنانه امویان نبوده و مطابق با نقل تاریخ و بعضی کتب تاریخی نیز می باشد
زنـده قـرآن از مـرام راسـتـیـن زینب است
مـعـجـزه پـیـمـبـران در آسـتـین زینب است
پنج تن بر شـش جهت فرمانروایانـنـد و باز
مـظـهـر آنـان وجـود نـازنـیـن زیـنـب اسـت
از ولادت تـا شـهـادت بـا حسـینـش بـود دل
عشق ورزی با امام عشق ، دین زینب است
شـام را بگرفـت و کـرد او بـر رقیه واگذار
آن سه ساله در رسالت جانشین زینب است
عصر دوشنبه تعداد کثیری از محبین اهل بیت علیهم السلام به مناسبت سالروز شهادت امام هادی علیه السلام در قالب هیئات مذهبی گردهم جمع شدند و برای آن امام مظلوم اقامه ی عزا نمودند.
دسته عزاداری در اصفهان بعد از طی مسیر میدان شهدا تا میدان انقلاب در کنار 33 پل تجمع کردند.
نکته شایان ذکر این است علاوه بر پارچه نوشته های مشکی که مزین به نام "علی النقی علیه السلام" بود حدود دو هزار عدد بیرق با عنوان "یا رقیه بنت الحسین علیها السلام" و "یا زینب کبری سلام الله علیها" در بین عزاداران توزیع شد. محبین اهل بیت (ع) با این عمل خود به وهابیت کور دل اعلام نمودند که تا پای جان از حرم شریف این دو بزرگوار در سوریه دفاع خواهند کرد.
در پایان مسیر قافله ، کربلایی حمید علیمی به ذکر مصیبت پرداخت و همچنین برای ظهور امام زمان (عج) و نابودی وهابیت، دعای فرج تلاوت شد.
شاید زبان حال حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در آخرین لحظات عمر شریفشان این بود که زینب جان! امشب توجه کن که پدرت چگونه غسل و تدفین را شبانه انجام میدهد، در آینده نیاز پیدا میکنی...!
حضرت زینب علیها السلام سالها بعد در خرابه شام فهمید که منظور مادر چه بود! آن شبی که رقیه (س) ، نازدانه ی برادرش را شبانه غسل داد و دفن کرد. با این تفاوت که مادر را با کفن به خاک سپردند ولی برای رقیه خاتون هیچ کفنی پیدا نکرد و مجبور شد یادگار حسین (ع) را با همان لباس پاره دفن کند.
گویی زندگانی حضرت زینب (سلام الله علیها) با تدفین های شبانه گره خورده است. دفن شبانه پدر ، مادر و رقیه اش.
سلام علی قلب زینب صبور
روز محشر، سربلند و شاعر این مطلبیم
دیـوانـه ی رقــیـه و دلدادگـان زیـنـبـــیم
سالروز ولادت فرخنده ی حضرت زینب (س) ، مونس دل حضرت رقیه خاتون را به شما محبین اهل بیت (ع) تبریک و تهنیت عرض می نماییم.
شعر مدح حضرت رقیه بنت الحسین (س)
سـلام حـق بـه عفتت رقيه
به هر نفس ز عصمتت رقيه
عشق تو عشق ازلي رقيه
بنت حسين بن علي رقيه
ندارم از گفته ي خود واهمه
فاطمهاي، فاطمهاي، فاطمه
رقيه اي مليكهي ملكِ عشق
زينب دومين به شهرِ دمشق
چادر خاكيات شفا ميدهد
مدينه، كعبه ، كربلا ميدهد
بـه پـای مـدحِ تــو بـمـانـد نـفـس
مديحهخوان تو حسين است وبس
تا كه نگه بر رخِ دختر كند
ياد ز آن گل رخِ مادر كند
به زير لب به سورهي كوثري
بگـويـدش كـه ثـانـيِ مـادري
عمي العباس تو دل را بَرَد
دلِ اباالفضل بـه يـغـما بَرَد
تا كه تو را ديد اسيرِ تو شد
دامـانِ عباس سـريرِ تو شد
چو نه فلك گرمِ سجودِ شماست
خنده ی زينب ز وجـود شماست
اي كه به هر دردوبلا راغبي
كتـاب صـبرِ عمـه را كـاتـبي
قطره ی آسـمان بـه زير پَرَت
فلك چو اسپند به دورِ سرت
عرش دم از لحظهي هستت زند
مَلَك كه گل بوسه به دستت زند
نورترين بـه ديدگـانـي شما
عمهي صاحب الزماني شما
اي كه قلوبِ عاشقان گدايت
حسرت دل ، ضريح با صفایت
در سنِ 3سالگی ز جان سیر شدم
از پـای پـر از آبـلـه دل گـیـر شــــدم
از بـس کـه مــزاحـمــت فـراهـم کــردم
شرمنده ام عمه، دست و پا گیر شدم
گفتی که پدر، مسافرت رفته و من
صـد بـار دگـر دوبـاره پـیـگـیـر شـدم
من بی تو چگونه از زمین برخیزم؟
باید کمکم کنی ٬ زمین گیر شدم!
یک موی سیاه بین گیسویم نیست
سِنی نگذشـته از مـن و پـیـر شـدم
از نَسل ِ علی بودنِ من باعث شد
در طیِ سفر، بسته به زنجیر شدم
شاعر: سعید خرازی